بی عشق تو معشوق من، عاشق نیم جز در سخن
شوری به جان من فکن، درده ندا آماده ام
ما را تو شیدا کرده ای، مثل زلیخا کرده ای
القصه رسوا کرده ای، از یاد تو سرگشته ام
بس کن دگر نارم مشو، در چشم من خارم مشو
بغض دل زارم مشو، از هجر تو وارفته ام
یک امشبی اغماض کن، در را برویم باز کن
هم عشوه و هم ناز کن، بیچاره و دیوانه ام
برق نگاه من توئی، ورد زبان من توئی
شمع سرای من توئی، باز آ به این ویرانه ام
ای روی تو چون ماه من، ای کوی تو در راه من
ای خوی تو دلخواه من، مفتون تو مستانه ام
شعر از: مجتبي عندليب
نظرات شما عزیزان:
|